loading...
دانلود یاب
Mohammad بازدید : 517 زمستان 1390 نظرات (0)

مداحی حاج محمود کریمی

شب یکی از الگوهای کربلاست. همه کربلا و همه شخصیت هایش برای هرکس می توانند الگو باشند اما بین عباس (ع) و یاران حتما فرقی است ؛ بین علی اکبر (ع) و اصحاب فرق های بسیاری است ؛ امشب شب حضرت علی اکبر (ع) است. شب کسی که از نظر شباهت های ظاهری نزدیک ترین فرد به پیامبر خاتم (ص) بود ؛ شب جوان امام حسین که اولین نفر از بنی هاشم به میدان جنگ رفت تا ثابت کند نه فقط به خاطر این که امام حسین (ع) پدرش بود بلکه به خاطر دفاع از ولایت و اسلام جانش را فدا می کند. الگوی ما باید حضرت علی اکبر (ع) باشد ، جوانی که از هر نظر نمونه بود و برای همیشه تاریخ هم نمونه جوانان باقی خواهد ماند. لحظه شهادت وقتی پدر را دید فرمود ای پدر به خدا جدم پیامبر را دیدم که مرا به سوی خود و بهشت برین فرا می خواند. تنها بدن حضرت علی اکبر بود که در کربلا قبل از شهادت تکه تکه شد و معروف است که بدن آن حضرت را جوانان بنی هاشم به عبا به خیمه ها بردند. خدا را به بدن پاره پاره علی اکبر (ع) قسم می دهیم ظهور امام زمان (عج) را نزدیک کند ؛ سر حاجات همه مان همین است ، او که آید غم دل برود.  


داستان اشک ‌ریختن حضرت آدم بر نام امام حسین(ع)
جبرئیل گفت: این فرزند تو به مصیبتی بزرگ مبتلا شود که همه مصیبت‌ها در نزد او کوچک باشد...کشته می شود در حالتی که تشنه باشد و بی کس باشد و تنها و فرید باشد و او را ناصری و معینی نباشد.
صاحب کتاب «در الیمین» در تفسیر این آیه مبارکه از قرآن کریم «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم» می فرماید: خلاصه معنی چنان است که آدم (ع) در ساق عرش کلمه چند نگریست، جبرئیل او را بیاموخت که بدان کلمات که اسماء پیغمبر و آل پیغمبر بود پناهنده شود و بدین گونه سخن کند: «قال: یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان».
خدا را بدین کلمات سوگند داد، چون به نام حسین(ع) رسید آتش از قلبش برانگیخت و آب از چشمش بریخت. گفت: ای جبرئیل، چه شد که در ذکر پنجم قلب من بشکافت و اشک من جاری شد؟ جبرئیل گفت: این فرزند تو به مصیبتی بزرگ مبتلا شود که همه مصیبت‌ها در نزد او کوچک باشد.
گفت ای برادر آن چه مصیبتی است؟
قال: یقتل عطشاناً غریباً وحیداً فریداً، لیس له ناصر ولا معین و لو تراه یا آدم و هو یقول وا عطشاه وا قله ناصراه حتی یحول العطش بینه و بین السماء کالدخان فلم یجبه احد الا بالسیوف و شرب الحتوف، فیذبح ذبح الشاه من قفاه و ینهب رحله اعدائه و تشهر رؤسهم، هو و انصاره فی البلدان و معهم النسوان، کذالک سبق فی علم الواحد المنان.
گفت: کشته می شود در حالتی که تشنه باشد و بی کس باشد و تنها و فرید باشد و او را ناصری و معینی نباشد. ای آدم، اگر او را ببینی در حالتی که می گوید: «وا عطشاه وا قله ناصراه» تا گاهی که از تشنگی چشمش چنان تاریک می شود که آسمان را نتواند دید و هیچ کس او را جواب نگوید الا با زبان شمشیر و شراب مرگ . پس، او را می‌کشند چنانکه گوسفند را از قفا سر میبرند، و احمال و اثقال او را دشمنان او به نهب و غارت می برند و سر او و اصحاب او را بر سنان‌ - نیزه‌ها - می کنند و در شهرها می گردانند و اهل‌بیت او را اسیر می گیرند. و این صورتی است که از پیش به علم خداوند واحد برگذشته است. چون این سخن به پایان رفت، آدم و جبرئیل چون زنانی بچه مرده، گریستند...

(به نظر من دانلود نکنید)!

Mohammad بازدید : 517 زمستان 1390 نظرات (0)

مراسم شب ششم محرم 90 - امامزاده علی اکبر چیذر - مداحی حاج محمود کریمی

صاحب امشب هم مثل دیشب امام حسن (ع) است. جوان رشید امام حسن (ع) که در عاشورا مانند گل های زیبا پرپر شد. حضرت قاسم (ع) هم مانند برادرش عبدالله جانش را برای ولی امرش امام حسین (ع) فدا کرد تا جام شهادت را از دستان پدرش بنوشد. نامه امام حسن به برادرش اجازه به میدان رفتن حضرت قاسم را صادر کرد ؛ وقتی امام حسین از قاسم در مورد شهادت سوال کرد ؛ حضرت قاسم جواب داد که از عسل هم شیرین تر است. شهادت در رکاب امام زمان بهترین هدیه ای است که خدا می تواند به بندگانش اهدا کند. در شب گریه بر قاسم (ع) ما را هم فراموش نکنید.


حضور امام زمان(عج) در دسته های عزاداری امام حسین(ع)
صبح عاشورای آن سال، دسته عزادارعظیم تر و با شکوه تر از سال های قبل، با شور و اخلاصی وصف ناپذیر به سوی کربلا روانه شد. از سوی دیگر، مرجع بزرگوار شیعه، علامه سید مهدی بحرالعلوم، در همان ساعات اولیه صبح به همراه عده ای از فضلا و طلاب از کربلا خارج شد؛ چرا که آن سیدعظیم الشأن اراده کرده بود در عاشورای آن سال به استقبال عزاداران حسینی برود.
لحظه تلاقی سید و همراهانش با دسته عزاداری ، به صحنه ای عجیب و بی نظیر بدل گشت: عزاداران پر شور بعد از یک پیاده روی طولانی، تازه به حوال کربلا رسیده بودند که سید و همراهانش به استقبال از آنها شتافتند. عزاداران حسینی در آن گرمای سوزان، با چشمانی گریان، پاهای برهنه و بدن های عریان، با سوز و آه و اخلاصی تمام در سوگ سالار شهیدان بر سر و صورت و سینه می زدند و هروله کنان به سوی بارگاه حسینی می شتافتند. در آن لحظات ناب و سرشار از شور و شیفتگی، سید بحر العلوم، با آن عظمت معنوی و مقام شامخ علمی، در کمال تعجب و ناباوری اطرافیان، به ناگاه عصایش را به کناری انداخت، عمامه از سر افکند، عبال و قبا را نیز از تن در آورد و خود را به دریای خروشان جمعیت انداخت و همچون سایر عزادارن، با سینه ای عریان، به عزاداری و یسنه زنی پرداخت.
همراهان سید، هر چه کردند تا مانع از این کار شوند، موفق نشدند. عاقبت عده ای از طلاب که نگران سلامتی سید بودند، وارد سیل جمعیت شدند و خود را به سید رسانیده، اطراف او حلقه زدند تا مبادا سید زیر دست و پا بیفتد و خدایی ناکرده آسیبی ببیند.
... سرانجام بعد از اتمام برنامۀ عزاداری و سینه زنی، سید بزرگوار را که دیگر رمقی در بدن نداشت، به کناری بردند تا کمی استراحت نماید و عمامه و لباس هایش را آوردند تا به تن کند. وقتی سید بحرالعلوم اندکی به حال خود بازگشت، برخی از یاران صمیمی او به خود جرأت دادند و از آن جناب پرسیدند: «چه شد که با دیدن عزاداران از خود بی خود شده، بی اختیار به دسته عزاداران وارد شدید و آن گونه به عزاداری و سینه زنی پرداختید؟!»
علامه بزرگوار و مرجع شیعه، حضرت آیت الله العظمی سید مهدی بحرالعلوم، آهسته و بی رمق، در حالی که هنوز اشک می ریخت، در پاسخ فرمود: «وقتی به دسته سینه زنی رسیدیم، به ناگاه دیدم که حضرت بقیه الله (عج) با سر و پای برهنه در میان سینه زنان حاضرند و در حالی که به شدت گریه می کنند، بر سر و سینه خود می زنند. با دیدن این صحنه، دیگر نتوانستم طاقت بیاورم، از خود بی خود شدم و بی اختیار به جمعیت عزادار پیوستم تا در محضر آن حضرت به سینه زنی برای جد شهیدش بپردازم».
این همان بزرگترین هیئت شیعه است که در ظهر عاشورا لحظه شهادت حضرت اباعبدالله (ع) از حرم حضرت عباس (ع) به سمت حرم امام برسرو سینه زنان می دوند و فاصله بین الحرمین را طی می کنند. در این هیئت بود که علامه بحر العلوم حضرت بقیه الله (عج) را ملاقات کردند.

Mohammad بازدید : 548 زمستان 1390 نظرات (0)

مداحی حاج محمود کریمی شب پنجم

شب دردانه امام حسن (ع) فرا رسید. شب عبدالله بن حسن (ع) که جز آخرین افرادی بودی که در ظهر عاشورا به شهادت رسید. فرزند امام حسن که به همراه حضرت قاسم (ع) به نیابت از پدر مظلومشان در عاشورا مردانه از امام حسین (ع) دفاع کردند و جانشان را برای ولی خود فدا نمودند. چرا ما از دو فرزند امام حسن (ع) درس نگیریم و خودمان را فدای ولی خود نکنیم. امروز ما هم صاحب داریم و صاحب الزمان (عج) به رفتار و کردار نیک و پسندیده ما چشم دارد. ما بچه شیعه ها نباید با گناهانمان دل آقا را به درد آوریم. خداوند ما را شیعیان با اخلاص قرار بدهد.


اسلام آوردن طبیب یهودی                                                                                      
یزید پس از شهادت امام حسین (ع) پیش از آن كه به عذاب آخرت مبتلا شود ، در دنیا به درد بی درمانی معذب گردید. یكی از اطبای یهودی را برای معالجه طلب كرد، طبیب نگاهی به یزید كرد  و از روی تعجب انگشت حیرت به دندان گزید. سپس با تدبیر ویژه ای چند عقرب از گلوی او بیرون كشیده و گفت: ما در كتب آسمانی دیده ایم و از علما شنیده ایم كه هیچ كس به این بیماری مبتلا نمی شود، مگر آن كه قاتل پسر پیغمبر باشد ، بگو چه گناهی كرده ای كه به این مرض گرفتار شده ای؟! یزید از خجالت سر را به زیر افكنده و پس از لحظاتی گفت: من حسین بن علی را كشته ام ، یهودی انگشت سبابه خود را بلند كرد و پس ادای شهادتین مسلمان شد و از جای برخاست و به منزل خود رفت ، برادر خود را به دین اسلام دعوت كرد،قبول نكرد؛ ولی همسر او و خویشانش پذیرفتند، همسر برادرش نیز اسلام را قبول كرد و اسلامش را از شوهرش مخفی كرد. در همسایگی او یكی از شیعیان خالص بود كه اكثر روزها مجلس تعزیه داری حضرت سیّدالشهدا (ع) را بر پا می كرد ، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس شركت می نمود و بر مصایب اهل بیت عصمت و طهارت می گریست. بعضی از یهودیان جریان را به شوهرش اطلاع دادند ، یهودی گفت: امروز او را امتحان می كنم ، لذا به خانه رفت و گفت: امشب هفتاد نفر یهودی مهمان ما خواهند بود، شرایط میزبانی را آماده و انواع خوردن ها را جهت پذیرایی مهیا كن! بانوی تازه مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود، صدای ذكر مصیبت حضرت سید الشهدا(ع) را شنید ، فوراً به مجلس عزا رفت و در عزای آن حضرت گریه زیادی كرد. وقتی به خود آمد، سخن شوهر به یادش آمد ، ولی وقت تنگ شده بود. متوسل به فاطمه زهرا(س) شد و به سوی خانه آمد، وقتی به خانه رسید . دید بانوانی سیاه پوش جمع شده و هر یك با چشم گریان مشغول خدمت می باشند و لحظه ای استراحت ندارند! در میان بانوان ، خانم بلند بالایی را دید كه در مطبخ مشغول پختن غذا است و بانوی مجلّله ای را دید كه پیراهن خون آلودی در كنار گذاشته است ! زن تازه مسلمان عرض كرد: ای بانوی گرامی! شما كیستید كه با قدوم خود این كاشانه را مزین فرموده و لوازم مهمانی را مهیا كرده اید ؟! آن بانوی مجلّله فرمود:« چون تو عزاداری فرزند غریب و شهیدم رابر كار خانه ات مقدم داشتی، بر فاطمه لازم شد كه تو را یاری كند تا با نكوهش شوهر خود رو به رو نگردی و پس از این بیشتر به عزاخانه فرزندم بروی.» بانوی تازه مسلمان عرض كرد: ای بانو! خانمی را در مطبخ می بینم كه مشغول غذا پختن و بیش از همه بی قرار است ، او كیست؟ فرمود:« نزد او برو و از خودش بپرس.»
بانوی تازه مسلمان رفت و پای او را بوسه داد و نامش را از او سؤال كرد فرمود:« من زینب ، خواهر امام حسینم.» در همین زمان، زنان یهودی با هفتاد مهمان وارد شدند، وقتی كه یهودی ها خانه را در كمال آراستگی و نور افشانی دیدند و بوی خوش غذاها به مشام رسید و در جریان واقعه گرفتند، همه مسلمان شدند.

Mohammad بازدید : 478 زمستان 1390 نظرات (0)

مراسم شب چهارم محرم 90 - امامزاده علی اکبر چیذر - مداحی حاج محمود کریمی /

بر یک چشم بهم زدنی شب چهارم محرم امسال هم فرا رسید. شب دو طفلان حضرت زینب (س) که خودش اسوه صبر و بردباری است ؛ شب دو فرزندی خردسالی که طاقت تنهایی و غربت مولایشان را نداشتند. زینب (س) برای تمامی شهدای کربلا به کمک برادر شتافت اما برای دو فرزندش نرفت تا ارباب همه عالم احساس خجالت نکند ؛ دو گوهر گرانبهای حضرت زینب که در جریان عاشورا به شهادت رسیدند ؛ این دو طفل که اصلا قرار نبود به کربلا آیند امام را به مادر سادات قسم دادند تا اجازه میدان بگیرند. ما هم خداوند متعال را به جان بی بی دو عالم قسم می دهیم ظهور حجه ابن الحسن (عج) را نزدیک کند. خداوند ما را هم برای امام زمانمان بمیراند ؛ شهادت در رکاب امام زمان برای هرکس می تواند بهترین پاداش ها باشد. ما را هم دعا کنید.


به عزادران امام حسین علیه السلام اهانت نكنید
جناب حاج سید حسین تهامی كاشانی ، كه از معروفین و محترمین كاشان می باشند ؛ نقل نمودند كه در یكید از سال ها كه عزادرای سنج زنی در پای جریده حضرت عباس (ع) هنوز رایج بود در یكی از شب های دهه عاشورا در مجلس روضه خوانی امام حسین (ع) در زیارت امامزاده سلطان امیر احمد رفته بودم و با مرحوم حاج سید تقی میر آفتاب كه از تجّار محترم كاشان بودند ، در ایوان زیارت نشسته بودیم ، ناگاه یك دسته سنج زن به همراه یكی از جریده های كاشان وارد صحن زیارت شده و مشغول سنج زدن و نوحه خواندن شدند. حاج سید تقی میر آفتاب موقعی كه سنج زن ها را دید كه برمی جستند و سنج می زدند، ناگهان گفت : این دیگر چه نوع عزاداری است كه از زمین به هوا جست و خیز كنند و...
من به ایشان گفتم : چرا شما این گونه تعبیر كردید ؟ این گونه حرف ها و تعبیرها كه شما نمودید خلاف ادب و احترام بود. روز بعد كه ایشان را ملاقات كردم تا چشمشش به من افتاد دیدگانش پر از اشك شد و گفت : آقای اتهامی شما دیشب به من فرمودی چرا این گونه تعبیر خلاف احترام و ادب برای عزاداری حضرت عباس (ع) نمودی ، حق با شما بود. من اشتباه كردم و نمی بایستی آن حرف ها را می گفتم ، چون دیشب در خواب دیدم سید بزرگواری را كه مشكی از آب بر دوش و جامی را در دست داشت و عدّه زیادی از مردم كه تشنه بودند به سوی او می رفتند و از دست او آب گرفته می نوشیدند ، من هم در عالم خواب دیدم كه بسیار تشنه هستم به سوی او رفتم تا جام آبی از او گرفته و بنوشم ، وقتی چشمش به من افتاد نگاه تندی به من كرد و فرمود : ( به تو چه ربطی دارد كه مردم چه نوع عزاداری می كنند؟
هر كس در مقام ما هر نوع عزاداری كند ما از او قبول می كنیم.) من از ترس از خواب بیدار شدم و دانستم كار خلافی نموده ام و پشیمان شده توبه كردم و دانستم كه نباید به كسی كه عزاداری می كند بی ادبی و بی احترامی كرد.

Mohammad بازدید : 477 زمستان 1390 نظرات (0)

مراسم شب دوم محرم 90

بهشت ارزانیِ خوبانِ عالم                                بهشتِ من تماشایِ حسینِ
شب دوم محرم 90 هم فرا رسیده است. شبی که برای اصحاب و ورود کاروان امام حسین (ع) به کربلا مرثیه سرایی انجام می شود. اصحابی که به اندازه یک لشگر برای امام ارزش داشتند و همه بهشت واقعی را در کنار حسین (ع) دیدند. حبیب بن مظاهر کسی است که برای امام حسین دوبار کشته شد ؛ یک بار زمانی که جوان بود از بالای پشت بام خانه به زمین افتاد و در گذشت و به خواست خدا و البته عنایت امام حسین دوباره زنده شد و بار دیگر هم در جریان عاشورا که مردانه جنگید و به شهادت رسید. حبیب و غلامش و ده ها تن از خانواده اش هم جز کسانی بودند که در عاشورا به درجه شهادت نائل آمدند ؛ اما همین حبیب که تنها کسی بود که برای امام دوبار کشته شد فرمود ما در دنیای برزخ در کنار حسین (ع) هستیم و لذت می بریم اما بزرگترین آرزویمان این است که در دسته های سینه زنی بودیم و برای امام سینه میزدیم و اشک می ریختیم چرا که ثواب گریه بر امام حسین و یارانش بهترین اعمال است.

زیارت انبیا از کربلا
حسین نوه دختری ابوحمزه ثمالی می گوید :
در اواخر حکومت بنی مروان مخفیانه به قصد زیارت امام حسین علیه السلام به راه افتادم. هنگامی که به کربلا رسیدم پنهان شدم تا شب از نیمه گذشت . سپس به طرف قبر مطهر رفتم و دیدم مردی به سوی من آمد و گفت : (خدا به تو اجر عنایت کند ، برگرد که نمی توانی به زیارت مشرف شوی) من با ترس برگشتم و نزدیک طلوع فجر دوباره به طرف قبر مطهر رفتم . باز همان شخص آمد و گفت : (تو نمی توانی به زیارت بروی) گفتم : خدایت به سلامت بدارد ، چرا نتوانم ؟ من از کوفه به قصد زیارت آمده ام ، مرا از زیارت محروم مکن ، می ترسم اگر تا صبح این جا بمانم شامیان مرا دستگیر کرده و به قتل برسانند.
او در جواب گفت :(کمی صبر کن . حضرت موسی بن عمران علیه السلام از خدای تعالی اجازه گرفته که به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود. و پس از اجازه همراه با هفتاد هزار از فرشتگان به زمین فرود آمده است . از اول شب تا حال به زیارت آن حضرت مشغولند و منتظر طلوع فجر می باشند و پس از آن باز به آسمان عروج خواهند کرد. )
گفتم : تو کیستی ؟ گفت : من یکی از فرشتگانی هستم که مامور حفظ و حراست حرم امام حسین علیه السلام ودرخواست آمرزش برای زائرین آن حضرت هستم. حسین گوید : از شنیدن این سخنان چنان متحیر شدم که نزدیک بود عقل خود را از دست بدهم و بالاخره پس از طلوع فجر به زیارت آن حضرت مشرف شده و از ترس شامیان به سرعت برگشتم.
به نقل از وبلاگ خاکریز عشق

Mohammad بازدید : 479 زمستان 1390 نظرات (0)

مداحی حاج محمود کریمی

ای اجل یک چند روزی دور ما را خط بکش                  وعده ما عصر عاشورا کنار قتلگاه

خدا را شاکریم که اجازه داد یک محرم دیگر زنده بمانیم و برای دل خودمان هم که شده عزاداری کنیم. عزاداری برای کسی که با خونش اسلام را برای همیشه تاریخ بیمه کرد. برای حسین(ع) و یاران باوفایش که جنگیدند و نشان دادند که خون همیشه بر شمشیر پیروز است. امشب شب اول محرم است ؛ محرمی که خداوند به واسطه شهادت بهترین بندگانش برای همیشه تاریخ غم و اندوه را به دل همه جهانیان نشاند. نه فقط شیعه ها بلکه اهل سنت ، مسیحی و یهودی همه برای این ماه عزیز ارزش فراوانی قائل هستند پس ما که شیعه علی و فرزندانش هستیم می بایست با عزاداری هایمان دل بی بی دو عالم را شاد کنیم. امشب شبی است که به حضرت مسلم (ع) اختصاص دارد. مسلم فرستاده امام حسین (ع) که به دست کوفیان نامرد به شهادت رسید ؛ کوفیانی که در زمان علی (ع) او را هم با جهل و نادانی خود به شهادت رساندند تا برای همیشه تاریخ کوفه شهر نامردی و بی وفایی لقب بگیرد و حتی حالا هم پس از هزار سال هنوز هم کوفه شهر رنگ و بی خوشی به خود ندیده و نخواهد دید تا آن که مهدی صاحب الزمان (عج) ظهور کند و آن را محل حکومت خود کند.   همه عالم در سوگ حسین (ع) و 72 تن از یارانش خواهند گریست. شما هم در زمانی که دلتان به سمت بین الحرمین پر می کشد ما را از یاد نبرید.

شیعه شدن اهل سنت به واسطه گریه بر حسین (ع)
حجت الاسلام والمسلمین شریف زاهدی طلبه نوشیعه زاهدانی جریان شیعه شدن خود را اینگونه برای دانشجویان بیان نمود: «...کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می‏گوید؛ زیرا به ما گفته بودند که هر چه روحانیون شیعه می‏گویند، دروغ است. به این نیت رفتم که ببینم چه دروغ‏هایی می‏گوید. نزدیک حسینیه شدم. می‏خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت کشیدم؛ چون لباس مولوی‏ها بر تن من بود...»
طلبه اهل‏ سنت: روضه امام حسین(علیه السلام) شیعه‏ ام کرد حجت الاسلام والمسلمین "شریف زاهدی" طلبه نوشیعه زاهدانی که بیش از ده سال است به تشیع گرویده در دانشکده علوم قرآنی قم جریان شیعه شدن خود را اینگونه برای دانشجویان بیان نمود: بنده محمد شریف زاهدی اهل نیک‏شهر استان سیستان و بلوچستان هستم. بعد از 11 سال تحصیل در مدارس و حوزه‏های علمیه اهل سنت، با شنیدن روضه امام حسین (علیه السلام) بارقه هدایت در دلم پدید آمد و پس از تحقیقات مفصل در سال 1382 به مکتب نورانی اهل‏بیت علیهم السلام مشرف شدم. یکی از اساتیدم «مولوی عیسی ملازهی» امام جماعت مسجد محمد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود. گاهی که برایشان مشکلی ایجاد می‏شد و نمی‏توانست به مسجد برود، بنده را به جای خود می‏فرستاد تا نماز جماعت را اقامه کنم. شب عاشورای سال 1375 بود و من به جای استادم به مسجد رفتم و نماز عشاء را خواندم. همه مردم از مسجد بیرون رفتند. من آخرین نفری بودم که از مسجد بیرون آمدم و درب مسجد را قفل کردم. می‏خواستم به مدرسه برگردم که صدای سخنرانی از حسینیه شیعیان مهاجر چابهار که در فاصله پنجاه متری مسجد بود، توجهم را جلب کرد.
کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می‏گوید؛ زیرا به ما گفته بودند که هر چه روحانیون شیعه می‏گویند، دروغ است. به این نیت رفتم که ببینم چه دروغ‏هایی می‏گوید. نزدیک حسینیه شدم. می‏خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت کشیدم؛ چون لباس مولوی‏ها بر تن من بود.
آهسته کنار پنجره نشستم و به صحبت‏های روحانی شیعه‌ گوش دادم. سخنرانی او درباره شخصیت امام حسین علیه السلام بود. می‏گفت: "در کتاب مسند احمد حنبل و سنن ترمذی و چند کتاب دیگر، این روایت آمده است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده‏اند: "إن الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة» امام حسن و امام حسین سرور جوانان بهشت هستند و همین طور از کتاب‏های اهل سنت مطالبی به همراه آدرس‏هایشان بیان می‏کرد".
این سؤال به ذهنم آمد که این روحانی شیعه، چگونه کتاب‏های اهل سنت را مطالعه کرده است؟؛ زیرا به ما گفته بودند کتاب‏های شیعه را نخوانید؛ گمراه‏کننده است! چرا آنها ـ شیعیان ـ نمی‏گویند کتاب‏های اهل سنت را نخوانید که گمراه می‏شوید؟،‌ فقط علمای ما چنین می‏گویند؟
سخنرانی‏اش تمام شد و روضه خواندن را شروع کرد. روضه قتلگاه امام حسین(علیه السلام) را خواند که روضه جانسوزی بود؛ به طوری که اشک‏های من ملای سنی که تا آن لحظه، حتی یک قطره اشک هم برای مظلومیت امام حسین(علیه السلام) نریخته بودم، سرازیر شد و بسیار گریه کردم.
قبل از آن‏که روضه تمام شود، بلند شدم و به مدرسه برگشتم. به اتاقم رفتم و خواستم بخوابم؛ ولی سخنان روحانی شیعه فکرم را به خود مشغول کرده بود. طاقت نیاوردم. به کتابخانه حوزه رفتم تا آن روایت را پیدا کنم.
البته قبلا روایت "سیدا شباب" را در کتاب "مسند احمد" دیده بودم؛ ولی برای آن‏که دلم آرام شود، به سراغ روایت و سند آن رفتم. آن را پیدا کردم و پس از آن، کتاب "حیات الصحابه" را برداشتم و با کمال تعجب دیدم که آنچه روحانی شیعه نقل کرده، صحیح است. به خودم گفتم: اینها، مطالبی است که از کتاب‏های ما نقل می‏کنند، پس معلوم است که خیلی از کتاب‏های ما را مطالعه کرده‏اند و مطالب زیادی از ما می‏دانند.
آن شب، شب عجیبی بود. سؤالاتی وجود مرا فرا گرفته بود و هر چه فکر می‏کردم نمی‏توانستم خودم را قانع کنم! از خود سؤال می‌کردم: "آیا شیعیان آنچنان که وهابیان تبلیغ می‏کنند، واقعا مشرکند؟!" لحظه‏ای با خودم فکر کردم، عجیب است! آن‏طور که در آیات قرآن و روایات آمده است، مشرکان مخالف خدا و پیامبرند و مخالف با دین مبین اسلام هستند! پس اینها ـ شیعیان ـ چه نوع مشرکانی هستند که  خداوند و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را قبول دارند و حتی به اهل‏بیت پیامبر محبت می‏ورزند و بر منبرهایشان نیز از پیامبر اسلام مدح و تعریف و بر مصائبشان گریه می‏کنند؟! به دلم افتاد که امکان ندارد اینها مشرک باشند.
بعد از این بود که تحقیق درباره‌ تشیع را آغاز کردم و اولین بار با مطالعه‌ کتاب شبهای پیشاور نوشته  «مرحوم سلطان الواعظین شیرازی» بسیاری از حقایق برایم روشن شد و می‌دیدم بسیاری از مطالبی که از منابع اهل سنت در این کتاب ذکر شده، مورد تایید همه‌ فرق اهل سنت است و این برایم خیلی جالب بود.
سپس تحقیقات خود را ادامه دادم و کتاب‌های بیشتری مطالعه کردم تا به این نتیجه رسیدم که تشیع حق است و از سال 79 به صورت تقیه و پنهانی شیعه شدم و در سال 82 تصمیم گرفتم که این مطلب را آشکار کنم و رسماً آن را اعلام کردم.»
التماس دعا

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 768
  • کل نظرات : 222
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 2121
  • آی پی امروز : 203
  • آی پی دیروز : 360
  • بازدید امروز : 1,667
  • باردید دیروز : 3,900
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 14,596
  • بازدید ماه : 31,824
  • بازدید سال : 174,238
  • بازدید کلی : 1,697,557